English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3939 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
exogenous U مسئلهای که از خارج یک سیستم اقتصادی ناشی شده باشد
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی
collectivism U سیستم اقتصادی مشترک
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
collectivist U هواخواه سیستم اقتصادی مشترک
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
models U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
model U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modelled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
modeled U ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
interventionism U سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
mixed economy U سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economies U سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
autonomy U خودمختاری حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی خودگردانی
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
econometrics U استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
static economy U اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
strategy U خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
strategies U خط مشی نظامی و سیاسی و اقتصادی واجتماعی یا ملی کشور
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
imperialism U سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
economies U اقتصادی
economical U اقتصادی
socio economic U اقتصادی
economic U اقتصادی
economy U اقتصادی
economic maturity U کمال اقتصادی
economic law U قانون اقتصادی
economic maturity U بلوغ اقتصادی
economic man U انسان اقتصادی
depressions U بحران اقتصادی
economic life U عمر اقتصادی
economic potential U قدرت اقتصادی
economic value U ارزش اقتصادی
economic potential U نیروی اقتصادی
economic power U قدرت اقتصادی
economic pressure U فشار اقتصادی
depression U رکود اقتصادی
economic policy U سیاست اقتصادی
economic motivation U انگیزه اقتصادی
economic organization U سازمان اقتصادی
depression U بحران اقتصادی
economic motivation U مشوق اقتصادی
economic growth U رشد اقتصادی
economic modernization U نوسازی اقتصادی
economic model U الگوی اقتصادی
depressions U رکود اقتصادی
economic mobilization U بسیج اقتصادی
economic method U روش اقتصادی
economic plan U برنامه اقتصادی
economic paradoxes U تناقضات اقتصادی
economic rent U بهره اقتصادی
economic structure U ساختار اقتصادی
economic warfare U جنگ اقتصادی
economic warfare U مبارزه اقتصادی
economic waste U اتلاف اقتصادی
economic wealth U ثروت اقتصادی
economic welfare U رفاه اقتصادی
economic significance U اهمیت اقتصادی
economy factor U ضریب اقتصادی
entrepreneurs U کارفرمای اقتصادی
economic self sufficiency U خودکفائی اقتصادی
entrepreneur U کارفرمای اقتصادی
economic sanctions U مجازاتهای اقتصادی
economic variable U متغیر اقتصادی
economic stability U ثبات اقتصادی
equilibrium U تعادل اقتصادی
economic structure U بنیان اقتصادی
economic surplus U مازاد اقتصادی
economic system U نظام اقتصادی
economic theory U نظریه اقتصادی
economic thought U تفکر اقتصادی
economic thought U اندیشه اقتصادی
economic trend U روند اقتصادی
economic statistics U امارهای اقتصادی
economic union U اتحادیه اقتصادی
economic unity U یکپارچگی اقتصادی
free enterprise U ازادی اقتصادی
economic sanctions U تحریم اقتصادی
economic resources U منابع اقتصادی
economic stabilization U تثبیت اقتصادی
economic progress U پیشرفت اقتصادی
booms U جهش اقتصادی
booming U جهش اقتصادی
boomed U جهش اقتصادی
economic profit U سود اقتصادی
economic problems U مشکلات اقتصادی
economic problems U مسائل اقتصادی
economic principles U اصول اقتصادی
boom U جهش اقتصادی
concerns U واحد اقتصادی
economic progress U ترقی اقتصادی
economic rent U اجاره اقتصادی
economic relations U روابط اقتصادی
economic rehabilitation U توانبخشی اقتصادی
economic reconstruction U تجدیدساخت اقتصادی
economic reconstruction U نوسازی اقتصادی
economic recession U رکود اقتصادی
economic prosprity U رونق اقتصادی
economic prosperity U رونق اقتصادی
concern U واحد اقتصادی
economic domination U تسلط اقتصادی
slumps U رکود اقتصادی
economic crisis U بحران اقتصادی
slumping U رکود اقتصادی
economic council U شورای اقتصادی
slumped U رکود اقتصادی
economic cost U هزینه اقتصادی
slump U رکود اقتصادی
economic stringency U محدودیت اقتصادی
economic constraint U محدودیت اقتصادی
downturn U رکود اقتصادی
economic conflict U تضاد اقتصادی
blockade U محاصره اقتصادی
blockaded U محاصره اقتصادی
enterprises U تشکیلات اقتصادی
enterprises U بنگاه اقتصادی
enterprises U موسسه اقتصادی
economic doctrines U دکترین اقتصادی
economic doctrines U اموزههای اقتصادی
economic disincentives U بازدارندههای اقتصادی
economic development U توسعه اقتصادی
economic depression U بحران اقتصادی
economic decisions U تصمیمات اقتصادی
blockading U محاصره اقتصادی
blockades U محاصره اقتصادی
downturns U رکود اقتصادی
uneconomical U غیر اقتصادی
economic refugee U پناهنده اقتصادی
Economic enciclement ( blockade , embargo ) . U محاصره اقتصادی
recessions U رکود اقتصادی
recessions U بحران اقتصادی
recession U رکود اقتصادی
diseconomy U فقر اقتصادی
recession U بحران اقتصادی
socioeconomic U اجتماعی- اقتصادی
homo economicus U انسان اقتصادی
shortcut U طریقه اقتصادی
economic analysis U تحلیل اقتصادی
economic commission U هیئت اقتصادی
economic classes U طبقات اقتصادی
economic choice U انتخاب اقتصادی
economic behaviour U کردار اقتصادی
economically U از دیدگاه اقتصادی
venture U فعالیت اقتصادی
economic appraisal U ارزیابی اقتصادی
ventured U فعالیت اقتصادی
ventures U فعالیت اقتصادی
venturing U فعالیت اقتصادی
economic interest U منافع اقتصادی
economic independence U استقلال اقتصادی
economic incentives U انگیزههای اقتصادی
flucuations U نوسانات اقتصادی
economic justification U توجیه اقتصادی
autarky U بی نیازی اقتصادی
economic history U تاریخ اقتصادی
economic integration U همبستگی اقتصادی
economic integration U یکپارچگی اقتصادی
economic institutions U نهادهای اقتصادی
economic infrastructure U زیربنای اقتصادی
economic indicator U علائم اقتصادی
economic indicator U شاخص اقتصادی
economic index U شاخص اقتصادی
autarky U استقلال اقتصادی
schools of economics U مکتبهای اقتصادی
business cycle U دور اقتصادی
economic income U درامد اقتصادی
enterprise U تشکیلات اقتصادی
economic freedom U ازادی اقتصادی
enterprise U بنگاه اقتصادی
economic efficiency U کارائی اقتصادی
enterprise U موسسه اقتصادی
economic ends U هدفهای اقتصادی
economic feasibility U توجیه اقتصادی
economic fluctuation U نوسان اقتصادی
economic friction U موانع اقتصادی
economic friction U اصطکاک اقتصادی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1معنی لغت overfit
1دقیق ترین معادل business در فارسی چه است؟
1 if there's any justice
1Vintage style
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com